محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ مسابقهای با نام «اسکار»، تازهترین ساخته مهران مدیری کمدین باسابقه و محبوب ایران است که در شبکه نمایش خانگی منتشر میشود. این مجموعه در قالب یک مسابقه سرگرمی ساز تولید شده و فصل پنجم آن درحال پخش است. «اسکار»، اما نسبتی با آن کمدیها و برنامههای منحصربه فردی که از مهران مدیری سراغ داشتیم، ندارد. این برنامه، در عوض اثری است که فقط به دو چیز فکر میکند: ایجاد سرگرمی کاذب و آگهیهای بازرگانی.
اولین علامت سؤالی که مقابل نام برنامه جدید مهران مدیری قرار میگیرد، انتخاب اسم «اسکار» است که مطلقا نسبتی با محتوای برنامه ندارد. وجه تسمیه این مسابقه صرفا به جایزه نفر اول هر فصل مربوط میشود که یک مجسمه اسکار است. پرواضح است که مثلا اگر جایزه نفرات اول یک نخل طلایی بود، اسم مسابقه هم میتوانست مثلا کن باشد.
دیگر اشتباه سازندگان «اسکار» به انتخاب مدیوم آن برمی گردد. این برنامه با همه نقاط ضعفش، میتوانست در تلویزیون پخش شود و به عنوان یک برنامه سرگرم کننده و بامزه، بخشی از مخاطبان رسانه ملی را راضی کند؛ اما در شبکه خانگی که سطح توقع مخاطبان بسیار زیاد است و این قبیل برنامهها باید با رقبای قدرتمندی همچون «صداتو» رقابت کنند، «اسکار» نمیتواند به قدر انتظار مورد توجه مردم قرار گیرد.
اجرای این مسابقه برعهده خود مهران مدیری و نیما شعبان نژاد است که این موضوع از معدود نقاط قوت «اسکار» به شمار میرود. مهران مدیری علاوه بر سوابق درخشانش در تولید آثار کمدی، از لحاظ شخصیتی هم چهرهای کاریزماتیک و جذاب است که مخاطب از تماشایش احساس خوبی پیدا میکند. نیما شعبان نژاد هم وظیفه بذله گویی کنترل شده را در این برنامه برعهده دارد و انصافا از پس این کار به خوبی برمی آید. او با بداهه گوییها و تعامل جالبش با مهران مدیری، لحظات شیرینی را به «اسکار» اضافه میکند.
ترکیب شرکت کنندگان این برنامه، بزرگترین چالش سازندگان «اسکار» را شکل میدهد. ماجرا از این قرار است که تقریبا همه مهمانهایی که به «اسکار» دعوت میشوند، سابقه همکاری با مهران مدیری را داشته اند و به جز چند نفر، همگی هنرمندانی متوسط به حساب میآیند که تلاش میکنند با بذله گوییهای ناپخته، فضای برنامه را گرم کنند.
نتیجه ناامیدکننده این تلاش را به وضوح میتوانیم در رویکرد یوسف تیموری و نعیمه نظام دوست مشاهده کنیم؛ جملات پرتعداد و کم اثری که این دو بازیگر در طول برنامه بر زبان میآورند و باعث میشوند که مهران مدیری بیشتر نگران افت ریتم «اسکار» شود.
در نقطه مقابل، شرکت کننده موجه تری مثل امیرعلی نبویان، توانست هم شوخیهای جذاب تری را به «اسکار» هدیه دهد و هم این امید را زنده کند که اگر مهمانان متفاوتی به این برنامه دعوت شوند، ممکن است فضای رقابتی شکل بگیرد و حتما این رقابت مفرح، نسبت به شوخیهایی که مناسب محفلهای شخصی هستند، بیشتر کار میکند. بیشتر مسابقات و چالشهایی که گروه نویسندگان «اسکار» طراحی کرده اند، تکراری است.
برخی بخشها (مثل بازسازی بخشی از یک فیلم سینمایی معروف و هدیه دادن شرکت کنندگان به یکدیگر) پای ثابت همه فصلها هستند. برخی بازیهای دیگر هم، صرفا با روکشی جدید تکرار میشوند و آن چنان خلاقیتی در اتاق فکر برنامه وجود ندارد؛ بنابراین میتوان گفت که الگوی چالشهای طراحی شده در «اسکار» الگوی مشابهی است و این چالشها اصلا برمبنای سنجش هیچ مهارت خاصی در شرکت کنندگان طراحی نشده اند.
علاوه بر این، شماتیک کلی ا «اسکار» هدف اصلی این برنامه را به خوبی لو میدهد: تبلیغات. دکور اصلی به نحوی طراحی شده است که یک تلویزیون متحرک به آن وارد صحنه و از آن خارج شود. این درشتترین تبلیغ «اسکار» است که دقیقا در مرکز صحنه جولان میدهد. در رفت و برگشتهای مکرر به ویلا نیز هر بار نیما شعبان نژاد مشغول تبلیغ یک محصول است.
بخش شگفت انگیز ماجرا این است که برنامهای با این بمباران تبلیغاتی، به صورت جداگانه، تبلیغات میان برنامهای هم دارد که مایه دل آزردگی مخاطب میشود. مواردی مانند شیوه امتیازدهی دل بخواهی، تماشاگرانی که دیده نمیشوند و بعید است اصلا حضور داشته باشند، پرحرفیهای برخی شرکت کنندگان، شوخیهای بی مزه و البته هجوم پیامهای بازرگانی، نفس «اسکار» را گرفته است و اجازه نمیدهد که حتی شیرین زبانیهای منحصربه فرد مهران مدیری هم فرصتی برای بروز و ظهور پیدا کند.